جام جامی را چشیدی ماه من
در ته جامش چه دیدی ماه من
چشمهای نیمه خوابش را چنان
چشمهای خود کشیدی ماه من
از دل ابری رها بر قله ها
اشک هایش را خریدی ماه من
هفت اورنگ صدای حور را
در بهارستان شنیدی ماه من
از ولایاتی به رنگ آسمان
می رسی عید سعیدی ماه من
آرزوهای به رنگ دود هم
می رسد صبح سپیدی ماه من
#مجید_مومن
#نوعرفانیسممهدی آخ
سیاهی در سیاهی می پرد مثل کلاغی پیر
رود از سینه های مرده ی ما کهنه داغی پیر
شبیه یک چنار خشک و تشنه منتظر هستم
بیاید صورت باران نسوزم در اجاقی پیر
فقط در عالم آدینه و آیینه ها باشد
کسی که می زداید از دلم درد فراقی پیر
بهشتی از درون قاب های کهنه می خیزد
قدم را میگذارد تا حریم خشک باغی پیر
تمام نورهای کهکشان های جوان و دور
شبی آهسته می آید به دیدار چراغی پیر
برای بوسه باران لبانت ماه تابانم
جوان و تازه می گردد برایت اشتیاقی پیر
روی لبت نجوای عرفانی
از تیره ی خضر بیابانی
چون پرتوهای نور می آیی
از انتهای راه کیهانی
از گردن هر کاج خواهی برد
زخم تبرهای زمستانی
مثل کلاغی می پرد از شهر
آثار دوران پریشانی
با تو جوان و تازه می گردد
دروازه های روبه ویرانی
بیدار کن با بوسه باران را
در ابرها از خواب طولانی
#مجید_مومن
چون پل پشت سرها خرابم
طرح بی ریشه ی روی آبم
من دگرگونم آشفته حالم
سرزمینی پس از انقلابم
برده سرخی هر گونه ای را
چهره ی سرخ روز حسابم
برده سرخی هر صورتی را
صورت سرخ صبح عذابم
سرخم و داغم و کوره ام من
تاکم و از نژاد شرابم
#مجید_مومن
مریم صدای روز عاشواست
یا شیون دریاچه ی قوهاست
این هق هق از سرو و صنوبرها
در سوگ حوری پاک و نامیراست
تجریش و تهران و ته دربند
اکنون برایم تلخ و نازیباست
پای چنار پیر فرتوتی
جایم شبیه قمری تنهاست
مثل گرامافون انباری
این سینه قبرستان هر آواست
#مجید_مومن
#شعر_نو
#شعر_معاصر
#غزل_جدید